Autoconverted from "16.srt"

 

.

بانوي من، شما بايد يکي را انتخاب کنيد

 

پس بايد اون رو با برنج و سوپ بخورم
درست همونطوري که مردم عادي ميخورند

 

من تصميم گرفتم

 

مال بانو چويي بهتر است

 

چرا اين طور فکر ميکنيد، بانوي من؟

 

شما خودتون به من بگيد

 

من دليل را ميدانم

 

جداً؟

 

(قسمت 16)

 

ديدي؟ اونا، تمام اين قضيه رو شروع
کردند تا در دام خودشون گرفتار بشن

 

غذا چيه؟ يه رسمه

 

چه طور جرئت کردند که خانواده
ما رو دست کم بگيرند؟

 

اما شما فکر ميکنيد که چرا اون اتفاق افتاد؟

 

احتمالاًً تفاوت در سوپ بوده

 

چون او بعد از امتحان کردنش تصميم گرفت
...چه طور مزه سوپ اونا

 

ميتونست با سوپ ما رقابت کنه
وقتيکه ما از شير استفاده کرديم؟

 

...اما من از شير استفاده نکردم

 

تو اين کارو نکردي؟ چرا؟

 

مردم عادي چه طور ميتونند
از شير گرانبها استفاده کنند؟

 

بنابراين از قصد ازش استفاده نکردم

 

عاليه. خيلي خوبه

 

تو خيلي خوبي، تو تونستي بدون
استفاده از شير برنده بشي، آره؟

 

چرا او در عوض دسر
با سوپ تصميم گرفت؟

 

او گفت که تنها با چشيدن
دسرها نميتونه تصميم بگيره

 

يانگوم گفت که يه ايده عالي داره

 

و ايده هاي او هيچ وقت شکست نميخوره

 

ايده هاي عالي... آره درسته

 

ممکنه يانگوم دوباره حس
چشاييش رو از دست داده باشه؟

 

ممکنه اين باشه؟ به همين خاطر
نبود که بانو هن گفت دليل رو ميدونه؟

 

درسته. بايد همين باشه

 

تو ميدوني که پختن سوپ
گوشت گاو زمان زيادي ميبره

 

با اين حال چرا آنقدر دير کردي؟

 

من ميخواستم استخوان و گوشت خوب تهيه کنم

 

چرا؟

 

چون گيوم-يونگ ميخواست بهترينش رو
تهيه کنه و من ميخواستم برنده بشم

 

کار محول شده چي بود؟

 

درست کردن غذايي جديد که
مردم عادي بتونند بخورند

 

مردم عادي ميتونند گوشت و استخوان
خوب براي سوپ تهيه کنند؟

 

و مردم عادي ميتونند از شير به
عنوان ماده اوليه محرمانه استفاده کنند؟

 

دليل اينکه مردم عادي سوپ
...گوشت رو با برنج ميخورند

 

اينه که اونا چيز زيادي براي خوردن ندارند

 

به همين خاطر اونا استخوان هاي کم ارزش
رو به خاطر سالم بودن و مزه شون ميپزند

 

اما تو همه روش هاي اساسي
آشپزي رو کنار گذاشتي

 

و سريع به اينجا اومدي
...و درباره اين موضوع فقط تونستي

 

پيشنهاد کني که با تعدادي راه ميانبر
از ذهن باهوش تو مي تونيم برنده بشيم

 

من به تو اجازه دادم که درباره
...استعدادت در خلق مزه ها بدوني

 

...بعد از فکرت براي استفاده از زغال چوب

 

استفاده از آب چشمه براي
رشته سرد و پيراشکي کلم

 

اما در عوض، اون استعداد
براي تو تبديل به سم شده

 

تو هميشه فقط دنبال
راه هاي ميانبر هستي؟

 

...بانوي من

 

دايه ملکه در حال بهبودي به خاطر حال بدشه

 

ملکه گفتند که او نياز به مراقبت
داره بنابراين تو ميتوني بري

 

!بانوي من

 

!بانوي من، متأسفم. لطفاً من رو ببخشيد

 

برو بيرون

 

.بانوي من،من ديگه هرگز اين کار رو نميکنم
!ديگه هرگز اين کار رو نميکنم

 

مسابقه به زودي ادامه پيدا ميکنه
...و مگه شما نگفتيد که

 

ما نياز داريم که خواسته
بانو يونگ رو ادامه بديم؟

 

به همين خاطر اين رو بهت ميگم

 

!...اما، بانوي من

 

برو بيرون

 

!بانوي من...! بانوي من...! بانوي من

 

در حقيقت من ميخواستم که
...مسابقه رو لغو کنم چون

 

به نظر اومد که شما به قدرت
و اختيار بانوي اول منشي ها تعدي کرديد

 

من اجازه ميدم که مسابقه ادامه پيدا کنه چون
اينطور به نظر ميرسه که بخشي از انگيزه پادشاه

 

تغيير دادن گزينش هاست و
اميدوارم اين کار ايشون رو ياري کنه

 

اما به نظر ميرسه، دو رقيب
تفاوت بزرگي در مهارتها دارند

 

سوپ ها غذاهاي اصلي در آشپزي هستند
...شما فکر ميکنيد

 

کسي که سعي ميکنه عشق و
علاقه به کار رو با شير جايگزين بکنه

 

سزاوار اين است که مسئول
آشپزخانه دربار بشه؟

 

اگرچه تا حدي بي معني به نظر ميرسه، اما
از آنجايي که ما تصميم به انجامش گرفتيم

 

من سعي خواهم کرد تا هرچه سريعتر اين کار رو به
نتيجه برسونم پس به آنها بگيد تا سخت تر کار کنند

 

شما همه چيز رو شروع
کرديد و تحقير شديد، نه؟

 

...بانوي من... بانوي من

 

بانو هن به يانگوم گفت
که به پيش دايه ملکه بره

 

با اينکه او در اين مورد مرتکب اشتباه شد، اما
او فقط سعي کرد تا مواد اوليه بهتري تهيه کنه

 

بانو هن چه طوري تونست به او بگه که به اونجا بره؟

 

و استفاده از آلوهاي برغان ايده يانگوم بود

 

اون اتفاق به اين خاطر افتاد که او بيش از حد شوق و
حرارت داشت. نيازي نيست که تا اين حد خشن باشي

 

نه

 

مگه اون يه مسابقه نبود؟

 

به همين خاطر اين کار رو با او ميکنم

 

اگه او به اين راحتي مطابق
موقعيت بتونه تغيير بکنه

 

در موقعيت هاي ديگه، بيشتر
حاضر به تغيير نخواهد بود؟

 

فکر نميکني که داري به حد افراط ميرسونيش؟

87
00:09:07,994 --> 00:09:12,294
نه. يه مسابقه يکي از کوچکترين موقعيت هاي مهم

 

در قصره و من به کسي که به اين
راحتي تغيير کنه احتياجي ندارم

 

قصر مکانيه که خيلي از افراد
از قدرت استفاده ميکنند

 

يکي ممکنه تهديد بشه، يا وادار به انجام
کاري بشه يا اينکه وعده مال و ثروت بگيره

 

اگر کسي در همه زمان ها نتونه
رفتار و حالت يکسان رو حفظ کنه

 

اون وقت من ترجيح ميدم که
مثل شما به اتاق نگهداري سس برم

93
00:09:48,434 --> 00:09:57,467
بانوي من، من متأسفم
ديگه هيچ وقت چنين کاري نميکنم. لطفاً

 

اين اشتباه من بود. هرگز اون چه
که به من آموختيد از ياد نميبرم

 

،و سخت تلاش ميکنم
و موضوعات اساسي رو به خاطر ميسپارم

 

و اگه من برم، شما در مورد دور
بعدي مسابقه چه کار خواهيد کرد؟

 

اگه شما ببازيد همه چيز به پايان ميرسه

 

تو داري سعي ميکني
من رو بيشتر مأيوس کني؟

 

...بانوي من

 

...برو

 

،از اونجايي که اين کار
مراقبت از دايه ملکه ست

 

پس نبايد کار سختي باشه، بنابراين ناراحت نباش

 

...باشه

 

،يه وقتي که بانو هن حالش بهتر شد
احتمالاًً ازت ميخواد که برگردي

105
00:11:32,805 --> 00:11:35,831
بانوي من، من دارم ميرم

 

...بانوي من، متأسفم

 

...بانوي من، متأسفم

 

متأسفم، بانوي من

 

يانگوم

 

چي تو رو اينجا آورده؟

 

اين بقچه براي چيه؟

 

تو لال شدي يا اينکه اتفاق ديگه اي افتاده؟
هي، يانگوم

 

من دارم براي مراقبت از دايه ملکه ميرم

114
00:12:59,826 --> 00:13:02,317
!تو خوش شانسي
من نتونستم يک روز هم در قصر زندگي کنم

 

اونجا خيلي پردغدغه ست

116
00:13:05,531 --> 00:13:07,590
!تو داري به يه گردش ميري

 

اما چرا غمگين به نظر ميايي؟

118
00:13:11,571 --> 00:13:14,836
خانم، اون کار خيلي اشتباه بود؟

 

چي؟ چه کاري رو اشتباه انجام دادي؟

 

بانو هن به خاطر من مسابقه رو باخت

 

باخت؟

 

البته که کار اشتباهي کردي
...وقتي کسي رو ميبينم

 

که شکست ميخوره يا پرداختش
...رو به موقع وصول نيمکنه

 

دلم ميخواد که اون شخص رو بندازم
...تو رودخانه هان و... منظورم اينه که

 

من نميدونستم که بانو هن
...ميتونه انقدر خشن باشه

 

...ما همه در زندگي مرتکب اشتباه ميشيم

 

او گفت که به خاطر اون اتفاق بري اونجا؟

 

مي خواهي برم و با او درمورد تو حرف بزنم؟

 

چي؟ داري ميري؟

 

يانگوم

 

وقتي اينطوري افسرده ميشه اصلا نميشه شناختش

 

چي باعث شده به اينجا بيائيد؟

 

من اومدم تا جناب مين جونگ-هو رو ملاقات کنم

 

فرمانده مين الان اينجا نيستند

 

ايشون به دستور پادشاه
رفتند Un-Ahm به معبد

 

؟ Un-Ahm معبد
پس ايشون کي برميگردند؟

 

مطمئن نيستم

 

فکر ميکنيد بانو هن دستيار
جديد انتخاب ميکنه؟

 

بله، بدون يه دستيار کار سخت ميشه

 

يانگوم بايد زود برگرده، اگرچه

 

بعيده، چون او وقتي ميتونه برگرده که

 

حال دايه ملکه بهتر بشه

 

...حق با توئه. او به يکي احتياج داره

 

چون که اين مسابقه اي براي
تعيين بانوي اول آشپزخانه ست

 

چه کس ديگه اي به جز يانگوم
و گيوم-يونگ شايسته ست؟

 

ميخواي بگي که اون شخص توئي؟

 

اينطور فکر نميکني؟

 

به هيچ وجه

 

چرا؟

 

اگه تو بتوني اون شخص باشي
پس من هم ميتونم باشم

 

در هر صورت، به طور حتم او يکي از ما ها
رو انتخاب ميکنه. اينطور نيست، بانوي من؟

 

،من در اين مورد نميدونم
اما او نياز داره تا کسي رو انتخاب کنه

 

و هر کسي که باشه اين فرصت
براش نردبان ترقي محسوب ميشه

 

پس، شايد من بتونم انتقام يانگوم رو بگيرم

 

چي شده؟

 

بانوي من، از اونجايي که شما يانگوم رو در اختيار نداريد

 

شما به کسي احتياج داريد تا کمکتون کنه

 

در حقيقت، اگرچه شما اتاقتون
رو با يانگوم سهيم شديد

 

،از زماني که او خيلي جوان بود
...اما مردم ميگند

 

که شما به خاطر علاقه
به او انتخابش کرديد

 

بنابراين به اين خاطر که به اونا
نشون بديد که اين طور نبوده

 

شما نياز داريد تا شخص ديگه اي رو انتخاب کنيد

 

،حالا که فکرش رو ميکنم
چيزي که ميگي درسته

 

!من به شما کمک ميکنم، بانوي من
!سخت کار ميکنم تا به شما کمک کنم

 

واقعاًً ميخواهي اين کار رو بکني؟

 

!بله، بانوي من

 

بسيار خوب، پس ميخواهي همان
طوري که يانگوم ياد گرفت ياد بگيري؟

 

بله، بانوي من! فقط دستورات رو به من بديد

 

يه ظرف آب برام بيار

 

ببخشيد؟

 

يه ظرف آب برام بيار

 

بله، بانوي من

 

دوباره بيارش

 

ببخشيد؟

 

دوباره بيارش

 

بله، بانوي من

 

فردا صبح دوباره بيارش

 

ببخشيد؟

 

بله، بانوي من

 

دوباره بيارش

 

آب رو براي شستشو نميخواستيد؟

 

دوباره بيارش

 

چي شده؟

 

بانوي من، من ميخوام به شما کمک کنم

 

جداً؟

 

من ميتونم اين کار رو بکنم

 

تو واقعاًً ميتوني اين کار رو بکني؟

 

بله، من سخت تلاش ميکنم، بانوي من

 

پس 100 گياه دارويي رو ظرف 3 روز پيدا کن

 

!چي؟! 100 گياه دارويي؟

 

فکر ميکني بتوني انجامش بدي؟

 

ب... بله، من ميتونم انجامش بدم

 

اين کافي نيست؟

 

الان چه تعداد داريم؟

 

ما تقريبا 10 تا داريم

 

،ما هنوز خيلي کار داريم
چه طوري ميتونيم 100 تا پيدا کنيم؟

 

من در اين فکرم که آيا در چوسان
صد گياه دارويي وجود داره؟

 

اگه ميخواهي بعد از چند روز
کار رو رها کني، پس فراموشش کن

 

نه، من جداً ميتونم

 

مطمئني؟

 

بله، من ميتونم جانشين يانگوم
باشم تا زماني که اينجا نيست

 

من خيلي چيزها از يانگوم ياد گرفتم
بنابراين من تا حدي مناسبم

 

پس مزه خلق کن

 

What? Draw what?
چي؟ چي خلق کنم؟

 

مواد اوليه اي رو بيار که شامل
سام-هاپ-جَنگ-گُوا باشه

 

سام-هاپ-جَنگ-گُوا؟
(خوراک صدف و خيار دريايي آبپزشده در سويا)

 

چرا؟ نميخواهي انجامش بدي؟

 

!اوه، نه، اصلاً

 

...تو بايد ساکت ميموندي

 

ميتونم انجامش بدم. يانگوم انجامش
داده، پس منم ميتونم انجامش بدم

 

من اين کار رو به خاطر يانگوم ميکنم

 

...چه بانوي رمانتيکي

 

...خيار دريايي، صدف، صدف باريک دريايي

 

چاشني زدن با سس سويا انجام ميشد... يا نمک؟

 

يا با سير؟ يا زنجبيل؟ يا اينکه با هر دو؟

 

،يانگوم اينجا نيست
...پس من حتي نميتونم بپرسم

 

...موفق باشي

 

من مجبورم اين کار رو بکنم

 

پس کسي نتونست انجامش بده؟

 

شايد يانگوم يه نابغه ست

 

چه طوري انجامش داده؟

 

نابغه؟ او فقط نميخواد که
يکي از ما ها رو انتخاب کنه

 

اين واضحه که ما چنين کارهاي
ديوانه واري رو نميتونيم انجام بديم

 

درسته او فقط از يانگوم
طرفداري ميکنه و به او توجه داره

225
00:22:08,941 --> 00:22:11,432
وگرنه چرا ما بايد چنين کارهايي رو انجام بديم؟

 

يانگوم همه اون کارها رو انجام داد

 

او آب برد؟

 

صد گياه مختلف پيدا کرد؟

 

او ميدونه چه طوري مزه خلق کنه؟

 

بله

 

چرا هيچکدوم از شما اون چه که
ازتون خواسته بودم رو نياورديد؟

 

من نميتونم انجامش بدم

 

منم همينطور

 

منم همينطور

 

يانگوم در برابر آموزش منحصر
بفرد من تحمل و بردباري کرده

 

از زماني که کودک بوده

 

با وجود اين شما ميگيد که من به او اظهار علاقه ميکنم

238
00:22:42,307 --> 00:22:47,609
مگه شما به وسيله بانوان تعليم
دهنده خودتون آموزش نديديد؟

 

من او رو انتخاب کردم چون او
روش کار من رو ميدونست

 

بهتر از هر کس ديگه اي
و هيچ انگيزه ديگه اي وجود نداره

 

پس چرا شما او رو به بيرون فرستاديد؟

242
00:23:24,750 --> 00:23:31,019
چرا شما دائماً آب ميخواهيد؟
من نميتونم آب گرم و نه آب سرد

 

و نه آب با برگ بيارم

 

تو الان ميدوني

 

ميخواهي برام آب بياري؟

 

دل درد داريد؟

 

نه

 

امروز به حمام رفتيد؟

 

رفتم

 

گلوتون درد ميکنه؟

 

اغلب درد ميگيره

 

من کمي نمک در آب ولرم ريختم
يکدفعه اون رو ننوشيد

 

بلکه آروم مثل چايي بنوشيدش

 

بانوي من، من ميخوام چند روزي
رو که مرخصي ميگيرم، به خانه برم

 

به واسطه بُرد در مسابقه تهيه غذاي جديد

 

براي چي؟

 

...فقط براي استراحت

 

در زمان خوبي مثل اين؟
دليل خاصي داري؟

 

...نه

 

پس همين جا بمون. اين زمان
مناسبي براي استراحت نيست

 

ما بايد براي دور بعدي مسابقه آماده بشيم

 

ما بايد سعي کنيم تا
کارها رو به نتيجه برسونيم

 

هر چه سريعتر، از طريق دور بعدي مسابقه

 

به همين خاطر من ميخوام برم

 

...يه چيزهايي هست که ميخوام بررسي کنم

 

دفعه پيش، من فهميدم
که چه قدر نميدونم

 

چون من هميشه داخل قصر بودم

 

اين چيزيه که به من کمک ميکنه

 

اگه تو واقعاًًً ميخواي بري، پس برو

 

!...چرا تو

 

چرا وقتي خوابم من رو هل ميدي؟

 

تو نبايد زير نور خورشيد مي خوابيدي؟

 

اما با اين وجود، تو يه شخص
!در حال خواب رو هل دادي؟

 

!چه اتفاقي مي افتاد اگه اين يه صخره بلند بود؟

 

!مشکل بزرگي به وجود ميامد

 

تو اونا رو وقتيکه ابرها ميرند پخش ميکني
و وقتيکه ابرها برميگردند جمعشون ميکني

 

وقتي هوا آفتابيه، پخششون ميکني
وقتيکه هوا آفتابي نيست، جمعشون ميکني

 

...تو خيلي تنبلي
...حالا ميفهمم که زنم چه احساسي داره

 

دلم براي زنم تنگ شده

 

چه قدر شبيه يانگومه

 

داک-گو

 

يانگوم! مطمئناً نيومدي که
آخرين غذاي دايه رو بدي

 

تو براي مراقبت از دايه اومدي اينجا؟

 

آره، آره.اين عاليه. من خسته و کسل بودم

 

چون که کسي رو اينجا نداشتم تا با او تفريح کنم

 

فکر کردم دارم در اينجا تبديل
به يه راهب کچل ميشم

 

کسي اون بيرون نيست؟
!يکي بياد داخل

 

دايه بايد غش کرده باشه

 

...لطفاً نگهش دار

 

باشه

 

کار شما درسته

 

فکر نميکنم که بتونه زياد زنده
...بمونه.فکر کنم به اين خاطره که

 

او دائما برنجي رو که برادرش
به او داده بوده درخواست ميکنه

 

فکر کنم او يتيم شده بوده و
با برادرش براي غذا گدايي ميکرده

 

زمانيکه که او کودک بود
...روزي، برادرش بهش

 

يه مشت برنج ميده وقتي که او
گرسنه بوده، او در اون لحظه همشو ميبلعه

 

و وقتيکه به برادرش نگاه ميکنه
او اينطوري در حال خواب بوده

 

اما در حقيقت او در حال
خواب نبوده، او مرده بوده

 

اين يه داستان غم انگيزه

 

احتمالاً اين واقعه در تمام
...زندگيش در قلبش باقي مونده

 

،حالا که پايان کارش نزديکه
او دائماً به فکر برادرشه

 

و دائماً ميگه ميخواد برنجي رو
بخوره که برادرش بهش داده بود

 

اون فقط يه برنج معمولي نبوده
او گفت که ترد و خوشمزه بوده

 

او گفت که برنج نپخته بوده، و حتي به
صورت کوفته برنجي هم تهيه نشده بوده

 

چه طوري برنج خام ميتونه اين شکلي باشه؟

 

هيچ برنجي شبيه به اون وجود نداره؟

 

نه... من تمام انواع برنج رو
...تهيه کردم تا براش بپزم

 

اما دائماً ميگه نه

 

مطمئناً، به اين خاطر بوده که
او در اون موقع خيلي گرسنه بوده

 

چه طور ميشه چنين برنجي پيدا کرد؟

 

حالا که تو اينجايي، من ميتونم
استراحت کنم. خوب ازش مراقبت کن

 

متأسفم، تو ميتوني براي مدتي اين کار رو بکني؟ُ

 

مشکل چيه؟ تو آشپزي رو دوست داري

 

...من فقط کمي احساس خستگي ميکنم

 

ممکنه به خاطر پياده روي
زياد براي اومدن به اينجا باشه؟

 

يانگوم، برو و کمي استراحت کن

 

متأسفم

 

چه اتفاقي افتاد؟

 

همانطوريه که شما گفتيد

 

اونا گفتند که اخيراً، هيچ محصول بد اَشَقه اي نداشتند

 

چه بايد بکنيم؟

 

اگه با احتياط عمل نکنيم
ممکنه رَد اونا رو گم کنيم

 

بنابراين توجه كسي رو جلب نكنيد و
تا ظاهر شدن مُجرم صبر کنيد

 

بله، قربان

 

!قربان! قربان

 

تونستيد تهيه اش کنيد؟

 

شما دست خالي به اينجا اومديد
در حالي که من ازتون خواسته بودمش

 

من از شما خواهش کردم تا کمي نوشيدني
...برام بخريد... شما خيلي بي عاطفه هستيد

 

متأسفم... فراموش کردم

 

بگذريم، بانو سو براي
مراقبت از دايه به اينجا اومده؟

 

شما او رو ديديد؟

 

بله. اما او به نظر آشفته
بود. مشکلي پيش اومده؟

 

به نظر نمياد که حالش خوب باشه

 

...اوه، فکر کنم

 

...نه، احتمالا اون نيست

 

من به تو اجازه دادم که درباره
...استعدادت در خلق مزه ها بدوني

 

...بعد از فکرت براي استفاده از زغال چوب

 

استفاده از آب چشمه براي
رشته سرد و پيراشکي کلم

 

اما در عوض، اون استعداد
براي تو تبديل به سم شده

 

!خوبه

 

اين پي آمد واضح و آشکار بود

 

خوبه... خوبه

 

،از اونجايي که اين مشکل به وجود اومده
لطفاً با جناب اوکيوم-هو صحبت کن

 

اينطوري ما ميتونين دور بعدي مسابقه رو جلو بندازيم

 

من از بانوي اول منشي ها درخواست ميکنم

 

بله، بهتره که همه چيز رو سريع تموم کنيم

 

...در هر صورت من ميخواستم امروز او رو ملاقات کنم

 

اونا فکر ميکنند که کي هستن؟

 

سلام. بانو يونگ چه طورند؟

 

بين اونا نزاعي به وجود اومده

 

منظورت چيه؟

 

بانو هن دستيارش رو به بيرون فرستاده

 

و بانو يونگ و بانو هن با هم صحبت نميکنند

 

چون که او در مقابل ملکه مادر تحقير شد

 

بانوي من، لطفا به ايشون بگيد
که مسابقه رو جلو بيندازند

 

چون ما به افراد بيشتري در آشپزخانه نياز داريم

 

فکر کنم که ايشون در فکر انجام همين کار هستند

 

واقعاًً؟

 

،حتي ممکنه که مسابقه رو لغو کنند
و تو رو به عنوان بانوي اول آشپزخانه بدانند

 

نه بانوي من
من ميخوام که حتماً بر اونا غلبه کنم

 

به اين طريق، هيچ بانوي درباري از
اين به بعد نميتونه با شما مخالفت کنه

 

بله، تو بايد مطمئن بشي که
اين اتفاق دوباره نمي اُفته

 

درخواست هايي براي بررسي کاهش ناگهاني
محصول زمينهاي کالج سوانگ-کيون بيان شده بود

 

دستوري هم مبني بر پيدا کردن دليلش داده شده

 

مگه فرماندار ناحيه، تابع شما نيست؟

 

بله

 

اَشَقه کوهستان هاي مرتفع
به عنوان بهترين مطرح شدند

 

ولي حتي تهيه اَشَقه با
کيفيت پايين هم سخته

 

و تهيه نوع عادي آن بيش از 10 سال طول ميکشه

 

بنابراين براي فرماندار مشکلي
نخواهد بود که گزارشي بده

 

...فقط... در همين مورد
براي ملاقات فرماندار برويد

 

بله، قربان... و لطفاً از ملکه مادر
بخواهيد تا به کارها سرعت بدند

 

بسيار خوب

 

!يانگوم

 

يانگوم

 

هي، ببين. گرفتمش، گرفتمش

 

خيلي وقته که گوشت و نوشيدني نخوردم

 

اونقدر که فکر کردم دارم ميميرم

 

يانگوم، ميخواي بريم جايي؟

 

کجا؟

 

تو اين روزها غير عادي شدي

 

تو هميشه خيلي بشّاش بودي
و حالا خيلي غمگين به نظر مياي

 

يانگوم، با من بيا

 

کجا؟

 

!فقط دنبالم بيا. بيا بريم

 

...داک-گو، اقيانوس

 

...بله

 

او جايي رفته؟

 

گفت که دل درد داره

 

به نظر کمي زياد نوشيده

 

داک-گو مجبوره تا در خانه يواشکي بنوشه

 

و به اين خاطره که او وقتي
که در خانه نيست زياد مينوشه

 

او در خانه يواشکي مينوشه؟

 

همسرش خيلي سختگيره

 

من براي اولين بار اقيانوس رو ديدم

 

ديدن اقيانوس براي من هم بعد از مدت ها بود

 

احساس کردم که دوباره يه کودک ام

 

وقتي که کودک بودم، خرگوش ميگرفتم حتي
وقتيکه مادرم به خاطرش من رو تنبيه ميکرد

 

مادرت حتماً سختگير بوده

400
00:39:25,877 --> 00:39:30,940
چه طوري... اونا فوت شدند؟

 

از آقاي گنگ شنيدم

 

به خاطر من بود

 

پدرم يه افسر نظامي در گارد سلطنتي بود

 

گارد سلطنتي که من براش کار ميکنم؟

 

بعد چه اتفاقي افتاد؟

 

...پدرم اونجا بود زمانيکه

 

ملکه معذول، يون، مسموم شد

 

...اگه من در اون موقع فرياد نميزدم
...اونوقت پدرم سالم ميموند

 

،و به خاطر اون اتفاق
...حتي مادرم

 

...متأسفم

 

...اوه، نه، من متأسفم که پرسيدم

 

من يه روزي قادر خواهم بود
...که بيشتر بهتون بگم

 

من نسخه رو اينجا گذاشتم
پس فقط لازمه که به او نشونش بدي

 

بله، قربان

 

حتي اگه اون رو نداشت، تو بايد
اونايي رو که در ليست هست رو تهيه کني

 

چون که من براي تهيه دارو
به همه اونا احتياج دارم

 

بله، قربان

 

سفر بي خطري داشته باشي

 

بله، قربان

 

داريد به بازار ميريد؟

 

...من مواد لازم براي تهيه دارو رو تمام کردم

 

خوبه... من هم خودم
داشتم يه سري به بازار ميزدم

 

داروخانه از اون طرفه

 

بسيار خوب

 

دو ساعت بعد همديگه رو اينجا ميبينيم

 

حتماً

 

پس شما فهميديد؟

 

بله

 

الباقي اَشَقه ها به کجا ميره؟

 

نزد پان سول-چويي بازرگان

 

پان سول-چويي بازرگان؟

 

بله. چي کار بايد بکنيم؟

 

همين کافيه. مأموريت ما اين بود
که بفهميم چه اتفاقي در حال وقوعه

 

بنابراين شما ميتونيد برگرديد

 

بله، قربان

 

شما کي هستيد؟

 

شما مجبوريد که همراه ما بيائيد

 

تو خوبي؟

 

ما تقريباً اونجا هستيم

 

قربان، چه اتفاقي داره مي اُفته؟

 

ما براي مدتي اينجا پنهان ميشيم، لطفاً
مطمئن شو که اونا به جاي ديگه اي ميرن

 

زود باشيد... از اين طرف بيائيد

 

...حتي اگه اونا خانه رو بگردند
اين قسمت سخت مورد توجه قرار مي گيره

 

!سرتاسر خانه رو بگرديد

 

بله، قربان

 

چه اتفاقي داره مي اُفته؟

 

They aren't here?
اونا اينجا نيستند؟

 

!نه

 

،يه زن مريض هست
...اين دوتا اينجا

 

و راهب هاي درحال دعا

 

...من خويشاوند يه راهب در اينجا هستم
...بنابراين شما به من بگيد و من کمکتون ميکنم

 

يه فرد صاحب منصب و يه زن اينجا هستند؟

 

...هوم م م

 

!نه چنين افرادي اينجا اقامت ندارند
من يه اديب بازنشسته در اين معبد هستم

 

...و فقط يک زن بيمار به همراه دو نفر

 

که در حال مراقبت از او هستند در اينجا حضور دارند

 

چي باعث شده تا به اينجا بياييد؟

 

در جستجوي افرادي هستيم

 

من هرگز چنين افرادي رو اطراف اينجا نديدم

 

فکر ميکنم که اونا به جاي ديگه اي فرار کردن

 

!بيائيد بريم

 

!بله، قربان

 

شما داريد اينجا رو تَرک ميکنيد؟

 

به سلامت

 

!تو اجازه دادي اون تبهکارها برن؟

 

!تو چي کار کردي؟

 

چه اتفاقي داره مي اُفته؟

 

من سعي کردم تا به همراه
زير دستانم، چيزي رو بفهمم

 

و فکر ميکنم که اونا با
جستجوي زياد ما رو پيدا کردن

 

اونا رفتن

 

چرا قبل از اينکه بريد در
اتاقم با من غذا نميخوريد؟

 

بفرمائيد و بنشينيد
بفرمائيد. بفرمائيد

 

...دسري وجود نداره چون اين غذاي معبده

 

اوه، نه، اين ضيافت بزرگيه

 

اونا فقط سبزيجات هستند
بفرمائيد و نوش جان کنيد

 

بانو سو، شما هم کمي امتحان
کنيد. خيلي خوش مزه ست

 

اين چيزيه که شما حتي
تو قصر هم نميتونيد تهيه کنيد

 

چه طور درستش کرديد؟

 

البته... چه طور ميتونيد اين
رو با غذاي قصر مقايسه کنيد؟

 

جدي ميگم. لطفاً روش تهيه اون رو به من بگيد

 

هيچ روشي وجود نداره

 

لطفاً به من بگيد. روش محرمانه اي وجود
داره که تنها شما ميدونيد، درست ميگم؟

 

گفتم که، هيچ روشي وجود نداره

 

آقا، لطفاً به من بگيد

 

او خيلي تنبله و تنها کاري که انجام
ميده خشک کردن گياهان و برگ هاست

 

...آقا

 

چرا اين کار رو ميکني؟
من واقعاً هيچي نميدونم

 

اون غذا به وضوح، متفاوت از غذاي قصره

 

مطمئناً اونچه که پادشاه ميخوره
مزه بهتري بايد داشته باشه

 

نه... غذايي که ديشب
...شما آماده کرديد بهتر بود

 

...هان؟ آقا

 

پس حداقل به من بگيد که
چه طوري اونا رو خشک ميکنيد

 

!اين خورشيده که اونا رو خشک ميکنه، نه من

 

پس شما گياه ها رو از کجا تهيه ميکنيد؟

 

به وفور در کوستاه ها يافت
ميشه، همينطور جاهاي ديگه

 

اگه زيادي بريزي باد ميکنه
و متلاشي و خراب ميشه

 

اگه خيلي کم باشه، برنج ميسوزه

 

لطفاً به من ياد بديد... باشه؟

 

دستور داده شده تا دور دوم
مسابقه هفت روز ديگه باشه

 

ايشون به شما کار متفاوتي رو محول
ميکنند، بنابراين کاملاً آماده بشيد

 

متوجه شديد؟

 

بله، بانوي من

 

تو واقعاً ميخواهي که بدون
يانگوم اين کار رو انجام بدي؟

 

بله

 

گيوم-يونگ ديروز به خانه رفت

 

بله، بانوي من

 

در راهت به سمت خانه، به خانه برادرم
سر بزن و به گيوم-يونگ بگو که برگرده

 

حتماً

 

يانگوم، چه اتفاقي افتاد؟

 

او گفت که بحران رو گذرونده

 

خيالم راحت شد
به هرحال، او بايد چيزي بخوره

 

اينطوري دارو ميتونه
براش بيشتر مؤثر باشه

 

تو نتونستي برنجي رو که
درخواست ميکنه پيدا کني؟

 

مگه اينکه برنج بخار پزشده يا
برنج براي تهيه نوشيدني باشه

 

چه طوري برنج خام ميتونه هم ترد باشه و
هم خوشمزه؟ چنين برنجي در دنيا وجود نداره

 

برنج براي تهيه نوشيدني... يا برنج بخار پزشده؟

 

اون هنوز کاملاً خشک نشده

 

وقتيکه خشک ميشه از
برنج سفيد سفت تر ميشه؟

 

بله

 

وقتيکه براي مدت زيادي جويده
بشه مزه ترد و خوبي داره؟

 

تو خودت ميدوني، درسته؟

 

اين بايد همون باشه. اين بايد همون
برنجي باشه که دايه درخواست ميکنه

 

دايه دنبال برنج اُل-گِ ميگرده؟

 

برنج اُل-گِ چيه؟

 

تو ميدوني او برنجيه که يک کمي دير درو شده

 

از کشتزارهاي برنج روي تپه ها

 

بنابراين سخته که به نياکان و
اجداد، برنج تازه پيشکش کنيم

 

وقتي که برنج رو ميپزي
کاملاً پخته نميشه و به عمل نمياد

529
00:53:07,631 --> 00:53:09,155
اين برنج مزه واقعاً خوبي داره

 

اين برنج رو خواسته؟

 

بله... برادرش بعد از اينکه به او يه
مشت از اين برنج داده فوت شده

 

او گفت که مزه اون آنقدر
...خوب بوده که ميخواد

 

وقتي ميميره اون رو با خودش بِبَره

 

...غم انگيزه

 

کمي از اين برنج رو به من بديد

 

!اوه، نه، اين نه

 

...چرا نه؟ ما نميدونيم که چه وقتي از دنيا ميره

 

ما بايد اجازه بديم که
قبل از مرگش اين رو بچشه

 

متوجه هستم، ولي هنوز
مزه اون کامل و عالي نشده

 

...آقا

 

فقط بعد از خشک کردن و کامل
آسياب کردن اون، ميتوني بخوريش

 

من از يه روش سريعتر براي
خشک کردنش استفاده ميکنم

 

مزه اش فقط بعد از گذشت
چهار روز آفتابي به وجود مياد

 

...هي! هنوز آماده نشده

 

چي کار بايد بکنم؟

 

ما وقت نداريم تا 3 روز ديگه صبر کنيم

 

لطفاً برام چوب بيشتري بيار

 

حق با توئه. اين راه خيلي
...سريعتره، اما اون مرد هميشه

 

،اونا رو بيرون ميذاره و مياره داخل
دوباره و دوباره

 

اوه! داغه؟
تو گفتي که چوب بيارم، آره؟

 

امتحانش کنيد. اينا همونايي
هستند که خواسته بوديد؟

 

چرا؟ همون نيست؟

 

فکر کنم همون برنجه

 

و؟

 

اما همون مزه رو نداره... به اندازه کافي
...خوب نيست که به برادرم بدم

 

ولي بهرحال، ممنونم

 

Sure
خواهش ميکنم

 

کارت خوب بود. من چشيدمش
...و همون مزه اي بود

 

که بانو يو در موردش حرف ميزد

 

بله، يانگوم. احتمالاً نتونسته که
خوب اون رو بچشه و مزه کنه

 

چونکه مريضه

 

ولي من ميخوام که او رو به آرزوش برسونم

 

ميتونم بيام داخل؟

 

حتماً، بيا تو

 

...برنج اُل- گِ حاضره، پس

 

...بانوي من

 

سِفته، پس خوب بجويدش

 

اين همونه... همونه

 

حالا ميتونم در آرامش بميرم

 

لطفاً اين برنج رو وقتي
مُردم در تابوتم بذاريد

 

من بايد کمي از اين برنج رو به برادرم بدم

 

هيچ سرّي در اين نيست

 

آقا، برخلاف اوني که انتظار
ميرفت هيچ رازي وجود نداره

 

...اون گياه ها، برنج
...کار دشوار شما و زمان

 

بيرون قراردادن اونا در روزهاي آفتابي و
داخل آوردنشون،بيرون بردن و برگردوندن

 

!همين بود

 

بله . مادرم به من مي گفت از آنجائيکه
تو نمي تواني به کسي تا حد سيري غذا دهي

 

بايد غذا را مطلوب تهيه کني و فرد را راضي کني

 

...بنابراين تو نبايد به کسي غذايي رو بدي

 

که با سرعت و عجله تهيه شده

 

باشه

 

...در حقيقت، من از آموزگارم رنجيدم
...بطوريکه که نتيجه گيري هام غلط بود

 

من فکر کردم که او درباره
...استعدادم نسنجيده قضاوت کرده

 

استعدادي که او هميشه به خاطرش از من تعريف
ميکرد، بعد از اينکه من تمام سعي و تلاشم رو ميکردم

 

اما اين طور نبود. تلاش من
غلبه بر شخص ديگري بود

 

و حتي اينجا هم، من فقط سعي ميکردم تا
روشهاي سِرّي و محرمانه مردم رو بفهمم

 

اما هيچ روش سري وجود نداشت
...تنها روش سري

 

مشقت و سختي کشيدن و
از خود گذشتگي در تهيه اون بود

 

،در مورد برنج
...من فکر کردم که بايد

 

از هر مهارت و شيوه موجود استفاده
...کنم تا آرزوي او رو برآورده کنم

 

،قبل از اينکه او بميره
اما من نتونستم که قلب او رو متأثر کنم

 

اما برنج اون مرد درستکار
قلب او رو متأثر کرد

593
00:59:48,632 --> 00:59:53,194
به همين خاطر بانو هن گفت که
استعداد من برام تبديل به سم شده

 

چون او ميترسيد که من
فقط به استعدادم وابسته بشم

 

من به تو به خاطر داشتن
چنين معلمي غبطه ميخورم

 

او احتمالاً از اين ترسيده که تو
ممکنه به همان شيوه زندگي کني

 

با اين بهانه که مجبوري به اهدافت برسي

 

اما من به تو ايمان دارم
اگرچه ممکنه مرتکب اشتباهي بشي

 

...اما تو آرزوي نشاندن لبخند

 

.